رنگ پريده, خوشقيافه, مرموز و شيرين, كار زيادي انجام نميداد اما ما از داشتن او بسيار راضي بوديم. شايعه بود : 14, دوستان صميمي, اسلحه , تصادف. ما هرگز نخواهيم فهميد. او هرگز نميخواست. با دست بدون انگشت , دستي كه دستكش سياه آنرا پوشانده , چرخ صندلياش را ميچرخاند و ميگردد, دست تكان ميدهد و ما را با غم و سپاس ترك ميكند.