هما توکلی
هما توکلی
Saturday, August 26, 2006
اولین بار
پسر می پرسد : این اون چیزی بود که می خواستی ، مگه نه ؟
دختر در حالیکه شورتش را بالا می کشد می گوید : فکر می کنم .
پسر می پرسد : این اون چیزی نبود که می خواستی ؟ این ؟
دختر بلوزش را می پوشد و می گوید : اووووم ، آره ، فکر می کنم .
پسر می پرسد : چیزی که می خواستی اینه ؟
دختر می گوید : این ، فکر می کنم .
و آرایشش را پررنگ می کند .



Neumyer
Tuesday, August 08, 2006
حباب
« مامان تو فوت کن ! » پسرم حبابهای بزرگ را دوست دارد که پایین می آیند و روی نرده می نشینند . من اما حبابهای کوچک را دوست دارم که سوار بر نسیم بالا و بالاتر می روند و در لابلای برگهای بلوط ناپدید می شوند .


Flye
Friday, August 04, 2006
اگزیستانسیالیسم عملی
به آرامی گفتم : اما من باید خودمو پیدا کنم .
پدرم روزنامه را برداشت و گفت : بهتره خودتو توی حیاط پیدا کنی و چمنها رو بزنی .


Walsh