هما توکلی
هما توکلی
Sunday, December 17, 2006
. . .
از وقتي مرد بيمـار شـده بـود ، تخـتـهايشان را از هم جـدا كـرده بودند . يك شب مـرد احساس كرده بود پشتش مي خـارد اما دستش نمي رسيد . فكـر كرد زن اين كـار را انجام مي دهد . در زد و به آرامي او را صدا كرد . در را باز كرد . و تمام روز را به جابجا كردن وسايل گذراند .


Reece