هما توکلی
هما توکلی
Wednesday, September 27, 2006
جانی کجا رفت ؟
هر شب ، عنکبوت بزرگه ، اونی که زیر تخت جانی زندگی می کرد ، پای دراز و پرموشو آروم می آورد بالا و می زد به شکم جانی که ببینه چقدر چاق شده . جانی همیشه به اون بادووم زمینی می داد که یه وقت اونو نخوره . تا یه مدتی خوب بود . یه شب که عنکبوت خیلی گرسنه بود جانی رو خورد ، یه جا بلعیدش . حالا جانی توی شکم عنکبوت زندگی می کنه و خیلی تنهاست . اون می خواد با یکی بازی کنه ، با یکی حرف بزنه . برای همینه که زیر تخت تو قایم شده ، تو شکم عنکبوت ، فقط منتظره .... اون وقت دیگه اون تنها نمی مونه .

برو جلو ، چراغها رو خاموش کن ...


Terry