آن صندلی . صندلی که دوستش داشتی . صندلی که عادت داشتی روی آن بنشینی .
کیسه نایلونی را باز می کنم . قرصها را برمی دارم .
چهره ات را می بینم . در میان غریبه ها . تلویزیون . هر گوشه ای .
قرصها را می بلعم . قورت می دهم .
به زودی یک روح خواهم بود .
مثل تو .
با تو .
Barlow