هما توکلی
هما توکلی
Friday, November 24, 2006
قورباغه
پرنسس قورباغه اي را گرفت و بوسيد . قورباغه به پرنسس زيبايي تبديل شد . پرنسس تازه شروع به بوسيدن قورباغه هاي ديگر كرد . پرنسس اولي با حسادت پرسيد : تو هم دنبال يك پرنس مي گردي ؟ پرنسس دوم گفت : نه من از دخترها خوشم مي ياد ، اما تو زشتي !

Donovan
Monday, November 20, 2006
اشغال
از اينكه به ديگران تلفن بزنم خسته شدم . به خودم زنگ مي زنم . اشغاله . باز هم مي گيرم .


Akhan
Sunday, November 05, 2006
مرثیه ای بر طلاق
بیدار می شوم . او را در کنار خود احساس می کنم و بازویش را زیر گردنم . نامش را بخاطر نمی آورم . شاید رالف ، یک اسم معمولی . سعی می کنم آن شب طولانی را بخاطر آورم . نمی توانم .
این بازو زیباست . پیچیده و زیبا . صاف و مردانه . آنرا می بوسم . فرانک ؟ دان ؟ نامی یک سیلابی . بدنش آشناست ، مثل تصویر یک خانه .
مثل همیشه باز فکر می کنم : « چه غلطی دارم می کنم ؟ » ، فکر را دور می کنم . دوباره این بازو را می بوسم . به دورم می پیچد و من او را می بوسم ، نامش هرچه باشد ، من تسلیمم .

به ساعت نگاه می کنم ، نزدیک آمدن پسرم است . به مایک یا جو می گویم که برود . شماره تلفن هایمان را به هم می دهیم . در را پشت سرش قفل می کنم .


Eisner