هما توکلی
هما توکلی
Saturday, May 28, 2005
زخم
گفتم : " به من بگو چی شده ؟ "
گفت : " چی رو بگم ؟ یک مست با ما تصادف کرد و شوهر و بچه هام رو کشت . من زنده موندم . "

انگشتانم را روی زخمش کشیدم و مسیر انگشتم را بوسیدم .

گفت : " اذیت نکن . چیزی عوض نمی شه ."
گفتم : " احساس بهتری به من می ده "
گفت : " ربطی به تو نداره . این زخم منه ."

بخشی از زخم
Cadwallader
Monday, May 23, 2005
نا امید ؟
تماس داشته باش ! این شماره تلفنمه , این هم ایمیل , آدرس , فکس , تلکس , موبایل , منشی تلفنی صندوق پستی , IM و web page .

.
یا , فقط صدام بزن . من هر گوشه ای منتظرم

Platt
Wednesday, May 18, 2005
دوستانه
برای شام آمده بود
بعد از صبحانه رفت
دیگر او را ندیدم
.
و من هنوز او را " دوست " می خوانم .
Sunday, May 15, 2005
...
به امید حق ...